مسابقه های صوتی قبلی یادتونه؟
و
با یه مسابقه جدید موافقید؟ خوشحال میشم این شعر زیبا از فریدون مشیری رو دکلمه کنید و برام بفرستید تا یه مسابقه قشنگ و دوستانه دیگه داشته باشیم :)
اگر فکر میکنید شعر طولانیه، عوض کنیم.شعر خوب پیشنهاد بدید برای دکلمه خوانی
---------------------------------------------------
از همان روزی که دست حضرت قابیل
گشت آلوده به خون حضرت هابیل
از همان روزی که فرزندان آدم
زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید
آدمیت مرد.
گرچه آدم زنده بود.
.
از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند
از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند
آدمیت مرده بود.
.
بعد دنیا هی پر از آدم شد و این آسیاب
گشت و گشت.
قرنها از مرگ آدم هم گذشت.
ای دریغ.
آدمیت برنگشت.
.
قرن ما
روزگار مرگ انسانیت است.
سینه دنیا ز خوبی ها تهی است.
صحبت از آزادگی پاکی مروت ابلهی است.
صحبت از موسی و عیسی و محمد نابجاست.
روزگار مرگ انسانیت است.
.
من که از پژمردن یک شاخه گل
از نگاه ساکت یک کودک بیمار
از فغان یک قناری در قفس
از غم یک مرد در زنجیر
حتی قاتلی بر دار
اشک در چشمان و بغضم در گلوست،
وندرین ایام زهرم در پیاله زهر مارم در سبوست.
مرگ او را از کجا باور کنم.
.
صحبت از پژمردن یک برگ نیست.
وای جنگل را بیابان میکنند.
دست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان میکنند.
هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا،
آنچه این نامردمان با جان انسان میکنند.
.
صحبت از پژمردن یک برگ نیست.
فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست.
فرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرست.
فرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست.
.
در کویری سوت و کور،
در میان مردمی با این مصیبت ها صبور،
صحبت از
مرگ محبت
مرگ عشق
گفتگو از مرگ انسانیت است
―
---------------------------------------------------
ناخوش که باشی بدتر از هر درد، حیرانیست
وقتی نمی دانی چه دارویی اثر دارد
از دست عالم خستهام، مثل یتیمی که
تنهاست؛ در حالی که میداند پدر دارد.
وقتی همه هستند اما او که باید نیست
در باغ باشی یا قفس؛ فرقی مگر دارد؟!
این درد دلها هم همه از روی دلتنگیست،
ما بی خبر هستیم،. او از ما خبر دارد
آه ای مسیحا، کی میآیی، بی تو این دنیا
وضعی شبیه حال و روز محتضر دارد
از رقّه تا کشمیر، از بغداد تا پاریس.
عالم مگر شکلی از این آمادهتر دارد؟!
این طور میخواهیم او را و خدا را شکر
لیلای ما مجنون تر از ما آنقَدَر دارد.
-محمد صمیمی